درشهری از ایالت های مرکزی آمریکا کارمند یک بانک که جوزف گرانت نام داشت بدون جلب رضایت مدیران بانک،مبلغ بسیار زیادی از بانک وام گرفت؛او در معامله ای که انجام داد کل پول خود را ازدست داد.در یک بعدازظهر،بازرس بانک وارد شد و به بررسی حساب ها پرداخت.گرانت بانک را ترک کرد ودر یک هتل محلی اتاقی اجاره کرد.سه روز بعد او را در حالیکه برروی تخت داز کشیده بود پیدا کردند.او در حال گریه وزاری این کلمات را بارها وبارها تکرار می کرد.((خدای من،این مرا خواهدکشت!من تحمل این رسوایی را ندارم))او پس از مدت کوتاهی از دنیا رفت.

پزشکان علت مرگ او را ((خود کشی ذهنی ))اعلام کردند.

بیایید باور کنیم که (ناخود آگاه ما) شعور ندارد !یعنی به همان اندازه که افکار مخرب راباور می کند افکار مثبت وسازنده را هم به همان میزان قبول می کند.

همه ما می دانیم که از انرژی الکتریسیته می توان برق تولید کرد و خدمات زیادی به اجتماع وبشر ارائه داد.حالا اگر از همین انرژی بطور نادرست استفاده کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟مسلما ویرانی ومرگ.

ناخودآکاه ما نیز دقیقا همین گونه عمل می کند یعنی اگر افگار مخرب را به آن وارد کنیم،مسلما ویرانی به بار خواهد اورد ولی اگر افکار مثبت وسازنده را به آن منتقل کنیم وپس از آن نیز در مسیر صحیح گام برداریم مسلما موفقیت وثروت در انتظار ماخواهد بود.

 

 

برای رسیدن به هر خواسته ای در زندگی باید ایمان ما به قدری قوی باشد که دایما خود را در لحظه ای ببینیم که به ان خواسته رسیدیم.یعنی اگر خواسته ما رسیدن به ثروت است باید چنان ایمانی در ما وجود داشته باشد که خود را ثروتمند ببینیم و به مانند ثروتمندان عمل کنیم.

ایمان امری ذهنی است که می تواند از طریق تلقین به خود ایجاد شود."ناپلئون هیل"

ذهنی که تحت تآثیر احساسات مثبت باشد به جایگاه معروف ذهن یعنی ایمان خواهد رسید.ذهنی که این چنین تحت الشاع قرار گرفته باشید می تواند به ناخود آگاه دستوراتی بدهد که بی درنگ آن ها را قبول کند وبر اساس آن عمل کند.

 امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که یکی از بهترین روش های برنامه ریزی ناخودآگاه؛گوش دادن به موسیقی هایی است که اگاهانه تولید شده اند و فرمان های صحیحی به ناخود آگاه می دهند.