اشتباهات والدین: چگونه دستی دستی خلاقیت بچه را از بین ببریم؟
بچه ها با خلاقیت بدنیا میآیند اما انگار به سوم و چهارم ابتدایی که می رسند خلاقیتشان بخار میشود و میرود هوا. همه نقاشیهایشان تکراری میشود و به طرز خسته کنندهای هر روز ادای قهرمانهای کارتونی را در میآورند ! مادران و پدرانشان هم فکر میکنند که لابد مغز این بچهها بیشتر از این نمیکشد و از هر هزار نفر یک نفر خلاق به دنیا میآید. اما این پیشفرضها درست نیست.
خلاقیت مثل لاتاری آمریکا شانسی نیست.آپشنی هم نیست. همه بچهها فارغ از اینکه کجا بدنیا میآیند و پدر و مادرشان کیست، از بدو تولد خلاقیت دارند. اما چه میشود که یک بچه خلاقیتش میماسد و وقتی بزرگ شد برای کار کردن دائم دنبال یک چارچوب محدود است؟ کجای کارمان اشتباه است که باعث میشود خلاقیت بچه نابود شود؟
اشتباهات ناخواسته والدین در قبال بچهها که منجر به کُشتن خلاقیتشان میشود:
جایزه دادن:
نتایج تحقیقات علمی نشان میدهند که جایزه دادن به بچه جلوی کنجکاوی و تخیل او را میگیرد. از وقتی که برای هر کار کوچکی به بچه جایزه دادید او هم یاد میگیرد تلاشش را به اندازهای تنظیم کند که فقط جایزه نصیبش شود؛ نه بیشتر. در واقع شما با این کارتان دارید دستی دستی لذت واقعیِ دست زدن به کارهای خلاقانه را از بچه میگیرید و آنرا با لذت بیارزشتر جایزه گرفتن جایگزین میکنید. حالا هی ستاره بخرید و در دفتر مشق بچهتان بچسبانید ببینیم کجا را میگیرد. آخرش یک دفتر پر ستاره نصیب او میشود و یک بچه بی خلاقیت نصیب شما.
نکته : حواستان به شیوههای انگیزه بخشیتان باشد. اگر جایزه هم میدهید، طوری جایزه بدهید که جلوی پتانسیلهای بچهتان گرفته نشود. مثلاً اگر درسهایش را خوب خواند او را به جنگل ببرید و چند شب با همدیگر کمپ بزنید تا سریعتر با دنیای اطرافش آشنا شود.
سایه انداختن:
اگر میخواهید مطمئن شوید که خلاقیت بچه را در نطفه خفه کنید و او را به یک عمله تبدیل کنید، دائم بالا سرش باشید و هر کاری خواست انجام بدهد را کنترل کنید. اگر بچه احساس کند که شما چهار چشمی مراقبش هستید و هر وقت تکان خورد میخواهید نصیحتش کنید و هر جایی که افتاد روی زمین میخواهید سریع دستش را بگیرید و بلندش کنید، آنگاه این بچه هیچوقت روی پای خودش نخواهد ایستاد و هیچوقت ریسک پذیر نخواهد شد. یادگیری از اشتباه تجربه بسیار خوبی است که با این کارها آن را بچه میگیرید.
انتخاب محدود:
ما بچههایمان را در معرض سیستمی قرار میدهیم که بهشان میآموزد ” برای هر مسئلهای فقط یک جواب درست وجود دارد”. اکثر اسباب بازیها یک دستورالعمل مشخص دارند و به جز آن هیچ کار دیگری نمیشود باهاشان کرد. هنوز هم که هنوز است موزیک ویدئوی معروف گروه پینک فلوید “We don’t need no education” از ذهنها خارج نشده است. هیچ وقت نباید با این طرز فکر که “ما بزرگترها همه جوابها را میدانیم و شما کوچکترها باید هر چه میگوییم را گوش بدهید” نباید به سراغ بچهها برویم. همه باید از بچگی این شانس را داشته باشند که یاد بگیرند برای انجام هر کاری انتخابهای مختلفی دارند و بازی کردن با اسباببازیهای خلاقانه یکی از راههای القای چنین مفهومی به مغز بچه است. اگر خیر بچه را میخواهید به جای اینکه کف پای بچه را قلقک کنید، مغزش را قلقلک کنید.
برنامه ریزی سفت و سخت:
برنامه هفتگی مدرسه، فعالیتهای فوق برنامه و کلاسهای تقویتی و غیره… امروزه کوهی از برنامه بر سر بچهها ریخته شده است. برای اینکه در آینده چیزی بشوند دست این بچه را گرفتهایم و در ۱۰ مؤسسه ثبت نام کردهایم و دیگر جای نفس کشیدن برایش باقی نگذاشتهایم، دریغ از اینکه همین جای نفس کشیدن که به ظاهر بیاهمیت میآید، همان فرصتی است که او میتواند تواناییهای خودش را در آن کشف کند. بچهای که دائم از این کلاس به آن کلاس برود ذهنش دائم با مطالب آموخته شده پر خواهد شد و فرصتی برای پرداختن به قوه تخیل ندارد. قوه تخیل که تحلیل برود قدرت خلاقیت و ایده پردازی هم در مغز او پنچر میشوند. چطور به خودمان میگوییم ” بهتر است نیم ساعت یک جایی بنشینم و هیچ کاری نکنم تا باتریهایم شارژ شوند” اما به بچهها که رسید این کار وقت تلف کردن میشود؟ قشنگ در همین زمان ” هیچ کاری نکردن” است که بهترین ایدهها به ذهن افراد میرسد.
شکوفایی خلاقیت در بچهها نیازمند ایجاد محیطی جالب است. انسان کامل وجود ندارد پس بیخود برای دستیابی به آن زندگی را به خودتان و بچهتان کوفت نکنید. در عوض با ایجاد محیطی باحال و لذتبخش، کمکش کنید خلاقیتش را تقویت کند. بهجای اینکه مثل عروسک گردان تک تک حرکاتش را برای او تعیین کنید، بروید کنار و فضا به او بدهید تا محیط دور و برش را ببیند، ریسک کند، اشتباه کند و آزادانه نظراتش را بیان کند. بگذارید بچه از نظر ذهنی مستقل بار بیاید تا پس از بیست سالگی خودش از پس کارهای خودش بر بیاید نه اینکه همیشه وبال شما باشد.